ارسلان آقاخانی؛ سید محمد رضا حسینی بهشتی؛ شمس الملوک مصطفوی
چکیده
استتیک ایمانوئل کانت در نقد نیروی حکم همواره محل بحثها و کشف نکات بسیاری در باب کالبدشناسی قوة ذوق و احکام مربوط به آن بوده است. مسائل استتیکی زمانة معاصر، پژوهش در امکان ادراک تأملی ناخرسندی و بهتبع آن جایگاه زشتی را در اندیشة استتیک کانتی موردتوجه مفسران قرار داده است. زشتی و احکام مربوط به آن در ملاحظات پیشانقادی کانت در قیاس ...
بیشتر
استتیک ایمانوئل کانت در نقد نیروی حکم همواره محل بحثها و کشف نکات بسیاری در باب کالبدشناسی قوة ذوق و احکام مربوط به آن بوده است. مسائل استتیکی زمانة معاصر، پژوهش در امکان ادراک تأملی ناخرسندی و بهتبع آن جایگاه زشتی را در اندیشة استتیک کانتی موردتوجه مفسران قرار داده است. زشتی و احکام مربوط به آن در ملاحظات پیشانقادی کانت در قیاس با اندیشههای وی در چهارچوب دستگاه نقادی جایگاه متفاوتی داشتهاند. او پیش از نگارش نقدهای سهگانه، زشتی را در قالب ادراکات حسی و مفاهیم انسانشناسانه بهعنوان متعلق ادراک ناخوشایندی ایجابیِ صرفاً تجربی موردتوجه قرار داده است. لیکن پرسش از زشتی بهمثابة حکم تأملی در افق استتیک نقادانة او ممکن نیست، چراکه امکان صدور چنین حکمی با غایتهای سیستماتیک و روششناسی نقد سوم در تناقض خواهد بود. نوشتار حاضر جهت روشن شدن جایگاه زشتی در افق استتیک کانت، ضمن بررسیِ نگاه وی به زشتی در افق پیشانقدی، به تبیین دلایل فقدان امر زشت بهعنوان حکمی تأملی در ملاحظات انتقادی کانت و اثبات عدم امکان تحقق حکم تأملی دربارة زشتی در فلسفة استعلایی میپردازد.
سیده معصومه موسوی؛ محمد رضا بهشتی
چکیده
در این مقاله میکوشیم به نقد و بررسی آراء آلن وود به منظور حل معضل صورتگرایی در اخلاق کانت بپردازیم. وود از جمله مفسران کانت است که سالها با معضل صورتگرایی دست به گریبان بوده است. او زمانی این اشکال را تا حدودی به اخلاق کانت وارد میدانست و در دورهای میکوشید در قامت مدافع، پاسخی درخور برای حل این چالش ارائه کند. در بخش مقدمه ...
بیشتر
در این مقاله میکوشیم به نقد و بررسی آراء آلن وود به منظور حل معضل صورتگرایی در اخلاق کانت بپردازیم. وود از جمله مفسران کانت است که سالها با معضل صورتگرایی دست به گریبان بوده است. او زمانی این اشکال را تا حدودی به اخلاق کانت وارد میدانست و در دورهای میکوشید در قامت مدافع، پاسخی درخور برای حل این چالش ارائه کند. در بخش مقدمه از مسیر تشریح مبانی نظری لازم برای ورود به مسئله، اهمیت این چالش برای داوری در خصوص نظام اخلاقی کانت را روشن میکنیم و نشان میدهیم که معضل صورتگرایی چرا و چگونه پدید آمد. در بخش دوم به نحوه مواجهۀ وود با این معضل میپردازیم و موضع نهایی او را در مقام مدافع به سنجش خواهیم گذاشت. در ادامه به نقدهایی میپردازیم که پاسخ وود قادر به پاسخگویی به آنها نیست؛ نقدهایی که از سوی رابرت پیپین و از رویکردی هگلی به این پاسخها طرح شده است. در بخش نتیجهگیری نشان میدهیم که چرا نسبت دادن نظریه ارزش به کانت در حل معضل صورتگرایی ناکام میماند. علاوه بر این، به امکان پاسخگویی به نقدهای پیپین از طریق خوانشی متفاوت به اختصار میپردازیم. خوانشی که مدعی است با محوریت بخشیدن به فلسفۀ تاریخ و فلسفۀ دین کانت، میتوان مضامین لازم برای پر کردن قانون اخلاق تهی و سوژۀ صرفاً معقول اخلاق کانت را فراهم آورد. مضامینی که با پیوند دوبارۀ سوژۀ اخلاقی به جهان بیرون و هویت انضمامی او، در حل چالش صورتگرایی راهگشا خواهند بود.
سید مسعود حسینی توشمانلویی؛ محمد رضا بهشتی
چکیده
حقیقت در فلسفة هایدگر، یکی از مضامین اساسی است. وی از آغاز اندیشة خویش کوشید مفهوم بنیادیتری از حقیقت عرضه کند و در طول فعالیت فلسفی خویش رویههای گوناگونی در این خصوص در پیش گرفت. با وجود این هرگز از این بصیرت اساسی خویش دست نکشید که حقیقت ἀλήθεια است؛ یعنی کشاکش میان پوشیدگی و آشکارگی. بهعلاوه، هایدگر معتقد است ...
بیشتر
حقیقت در فلسفة هایدگر، یکی از مضامین اساسی است. وی از آغاز اندیشة خویش کوشید مفهوم بنیادیتری از حقیقت عرضه کند و در طول فعالیت فلسفی خویش رویههای گوناگونی در این خصوص در پیش گرفت. با وجود این هرگز از این بصیرت اساسی خویش دست نکشید که حقیقت ἀλήθεια است؛ یعنی کشاکش میان پوشیدگی و آشکارگی. بهعلاوه، هایدگر معتقد است در فلسفة افلاطون، تحولی در ذات حقیقت پدید آمده، بهطوری که حقیقت به «درستی» مبدل شده است. از دیدگاه هایدگر، این تحول منشأ «فراموشی وجود» است. گادامر در مقابل بر آن است که افلاطون بهواقع قائل به حقیقت بنیادی ἀλήθεια بوده است و رأی هایدگر دایر بر اینکه اندیشة افلاطون لاجرم منجر به فراموشی وجود و سوبژکتیویسم مدرن میشود، رأی صوابی نیست. گادامر در اثبات دیدگاه خود راهبردهای گوناگونی در پیش میگیرد. در این مقاله به جایگاه ایدة خیر در نظریة مُثُل و مفهوم دیالکتیک در نامة هفتم افلاطون اشاره خواهیم کرد و خواهیم کوشید همراه با گادامر نشان دهیم که در اندیشة افلاطون امکاناتی نهفته است که میتوانند وی را از انتقادات هایدگر مبرا سازن.